///

ذبیح‌اللّه صفا در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ در شهمیرزاد از توابع شهرستان سنگسر در استان سمنان زاده شد. پدرش سید علی‌اصغر صفای شهمیرزادی در بابل بازرگان بود. دوره آموزش ابتدایی را در سال ۱۳۰۴ در بابل به پایان رساند. آنگاه راهی تهران شد و در دبیرستان‌های سیروس و دارالفنون تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۲ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. سپس تحصیلات خود را در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات ادامه داد و در رشته‌های ادبیات و تعلیم و تربیت لیسانس گرفت و سپس به تحصیل در دورهٔ دکتری پرداخت تا آنکه در سال ۱۳۲۱ با پذیرش رسالهٔ او با عنوان «حماسه‌سرایی در ایران» به درجهٔ دکتری نایل شد.

ذبیح‌اللّه صفا خدمات آموزشی خود را از سال ۱۳۱۶ با دبیری ادبیات فارسی در کلاس‌های دورهٔ دوم متوسطه در دبیرستان‌های تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۲۱ به درجهٔ دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۷ در همان کرسی استاد شد؛ تا این که در سال ۱۳۴۰ به بالاترین رتبهٔ استادی (رتبهٔ ده) دست یافت. طی سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و تا سال ۱۳۴۷ این سمت‌ها را به عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه به درخواست خود بازنشسته شد و تدریس خود را به صورت افتخاری ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سال‌هایی که در تهران اقامت داشت به تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی ادامه داد. از دانشجویان و شاگردان موفق و به‌نام ایشان می‌توان به دکتر قدمعلی سرامی اشاره کرد.

دکتر ذبیح‌اللّه صفا پس از سال ۱۳۵۷ در آلمان اقامت داشت و در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ در شهر لوبک آن کشور درگذشت.[



برچسب‌ها:
[ شنبه 11 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 19:55 ] [ محمد ]
[ ]

اگه دخترا سرباز بشن

صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی


موضوعات مرتبط: طنز ، ،

برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 18:28 ] [ محمد ]
[ ]

نه زندگی داریم نه امید

نه زندگی داریم،نه امید به حال، و نه آینده.

خب عآلیه:)



موضوعات مرتبط: تنهایی ، ،

برچسب‌ها:
[ دو شنبه 6 ارديبهشت 1395برچسب:زندگی امید,نه اینده,حال نداریم, ] [ 13:59 ] [ محمد ]
[ ]

از ماسکم خسته شدم

 

می دونی ... از ماسکم خسته شدم ...

جدیدنا خیلی میفته هی ... 

بعد یهو یه "دوست" طور ای نزدیک میشه میگه مهدی چته ... ؟! 

یهو نا خود آگاه یه دفعه گنده میشم ... ! 

میگم هیچی ... بعد میریم یه چیزی می خوریم ... !

بعضیاشون اما به این راحتی دست بر دار نیستن ... 

باهوش ترن شآید ... 

یکم بیشتر گیر می دن و اینا ...

نهایتن یه خسته ام و حالم خوش نیست و اینایی می گم و می پیچه قضیه ... !

دوستای جدیدم خیلی خوبن ... خیلی دوستشون دارم ...

ولی گآهی آدم یه دوست  قدیمی می خواد ...

یکی که یه چیزی بیشتر از ماسک عه پابلیک راجبش بدونه ...

فکر می کردم یه دوست قدیمی می تونه همه چیو خوب کنه ...

ولی دوست های قدیمی خیلی بیش تر از حد تصورم ازم دور شدن ...

خیلی دور ...

 


موضوعات مرتبط: تنهایی ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 14:7 ] [ محمد ]
[ ]

می خوای بهش زنگ بزنی غرورت نمی زاره

 

☆چیه....؟؟؟؟ ☆

 

✘ میخوای بهش بزنگی غرورت نمیزاره!!✘ 

 

★ میخوای حداقل 1 S خالی بهش بدی,ولی میگی بیخیال...؟؟★

 

✘هنوز تو add لیستته…!! ✘

 

♥هنوز "عشقم" اسمش تو گوشیت Save؟ ♥

 

♣هنوز شباعکسشو بوس میکنی بهش میگی کاش منم اندازه "اون"دوست داشتی؟♣





موضوعات مرتبط: تنهایی ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 14:4 ] [ محمد ]
[ ]

گاهی مجبوری برای راحت کردن خیال دیگران

گاهــــــی مجبـــور ی برای راحــــت کــــردن خیــــال دیگـــــران,

 

خـــود را خوشحـــــــال نشان بــــدی...

 

ولـــــی چه حیــــف که درونـــــت غوغـــــــاست...

 

 

 

رفتی تا خوشبخت شوی

 

حالا من

 

حال کودکی را دارم که

 

نخ بادبادکش پاره شده

 

مانده برای اوج گرفتنش ذوق کند

 

یا برای از دست دادنش 

 

گریه...





موضوعات مرتبط: تنهایی ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 13:59 ] [ محمد ]
[ ]

مراقب باش به چه کسی اعتماد می کنی

 

 

مُراقــب بــآش

 

به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،

 

شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود. .


برترین وبلاگ ایرانی "nekafun.blog.ir"


موضوعات مرتبط: فاز سنگین ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 13:55 ] [ محمد ]
[ ]

گرگ فقط یک دوست دارد

 

گرگ فقط یک دوست دارد:عقل و سیاستش

گرگ یک دشمن دارد:اعتماد

گرگ یک هدف دارد:دریدن و نابود کردن

گرگ یک زخم دارد:شلاق سرنوشت بر قلبش

گرگ یک دوا بر زخم هایش دارد:زوزه

گرگ.یک عشق دارد:جفتش

گرگ یک نفرت دارد:خیانت

گرگ یک افتخار دارد:اصالتش

گرگ یک میراث دارد:شعله های آتش


برترین وبلاگ ایرانی "nekafun.blog.ir"


موضوعات مرتبط: گرگ ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 13:53 ] [ محمد ]
[ ]

گرگی دست به خودکشی زد

 

گرگے دســـــت به

خــــــــــودکشے زد...

 

در وصیـــــت نـــــامه اش

نوشتـــــه بـــــود:

 

پوستــــــــــم را

 بســـــوزانیـــــد...،

تاهیــــــــــچ وقـــــت 

شغــــــــــالی

در آن "نقـــــش مرا"

   بازی نکنـــــد....

 





موضوعات مرتبط: گرگ ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 13:50 ] [ محمد ]
[ ]

تا حالا بهت نگفته بودم

تا حالا بِهِت نَگُفتَم وَلی حالا می خوام بِگَم: بی تُو میمیرم . . .
 تُو دُنیایِ مَنی . . .
 دوستِت دارَم فَقَط بِه خاطِر خُودِت . . .
شُدی مَجنونِ عِشقَم . . .
 اَگِه یِه روز نَبینَمِت چِقَد دِلَم بَرات تَنگ میشِه . .
 نَبودَنِت بَرام پایانِ زِندِگیه . . یِه گوشِه چِشاتُو بِه هَمِه دُنیا نِمیدَم . . .
 می خوام بِگَم : بیشتَر اَز عِشقِ لِیلی بِه مَجنون عاشِقِتَم . . .
 هَر جور کِه باشی دوستِت دارَم . . .
 مِثلِ نَفَسی بَرام اَگِه نَباشی مَنَم نیستَم . . .
 هَر شَب با خیالِت می خوابَم . . . جایگاهِ هَمیشِگیت تو قَلبِ مَنِه . . .
 حاضِرَم قَشَنگتَرین لَحظِه هام رُو با سَخت تَرین دَقایِقَت عَوَض کُنَم . . .
 یِک لَحظِه ای کِه تُو رُو میبینَم بِهتَرین لَحظِه زِندِگیمِه . . .
 می خوام بِگَم : دَر یک کلام دوستِت دارَم.
 ---------------------------------------



موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ 22:33 ] [ محمد ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد